کاربرد موصول حرفیموصول حرفی به تعدادی از حروف عنوان شده و کاربردهایی با شرایطی برای آنها تعریف شده که در این مقاله به طور خلاصه به جایگاه و برخی ویژگیهای آنان میپردازیم. فهرست مندرجات۲ - اولین حرف موصول ۲.۱ - جایگاه ان مصدری در کلام ۲.۲ - برخی ویژگیهای ان مصدری ۲.۲.۱ - وجوب ظاهر شدن ان ۲.۲.۲ - حکم وجوب تقدیر ان ۲.۲.۳ - حکم جواز تقدیر ان ۳ - دومین حرف موصول ۳.۱ - جایگاه و نحوهی کاربرد ۳.۲ - برخی ویژگیهای انّ ۳.۲.۱ - احکام ان مخففه ۴ - سومین حرف موصول ۴.۱ - ویژگیهای کی مصدریه ۴.۱.۱ - شرایط فاصله کی از فعل ۴.۲ - ویژگی دیگر کی مصدریه ۴.۲.۱ - نشانه مصدری بودن کی ۵ - چهارمین حرف موصول ۵.۱ - انواع ما مصدریه ۵.۱.۱ - مصدری ظرفی ۵.۱.۲ - مصدری غیر ظرفی ۵.۲ - نکته ۶ - پنجمین حرف موصول ۶.۱ - ویژگیهای لو ۶.۱.۱ - صله لو مصدری ۷ - ششمین حرف موصول ۷.۱ - جایگاه همزه تسویه ۷.۲ - کاربرد ۸ - نکته ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - معرفی اجمالیویژگی و نحوه کاربرد موصول حرفی از مجموعه مباحث "موصول حرفی" بوده که به جهت اهمیت و تفصیل آن به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد، از این رو به خوانندهی محترم توصیه میشود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل "موصول حرفی" و مطالب مذکور در آن مراجعه کند. در این نوشتار جایگاه و ویژگیهای هر یک از "ادات مصدری" (موصول حرفی) به صورت جداگانه بررسی میشود. ۲ - اولین حرف موصولانْ مصدری یکی از حروف موصوله میباشد و در دو مکان واقع میشود: ۲.۱ - جایگاه ان مصدری در کلام۱. ابتدای جمله، در این صورت "انْ" به همراه صلهی خود (فعل مضارع)، به عنوان مبتدا در محل رفع است، از این رو "انْ" در عبارت «انْ تصبروا خیرٌ لکم» به همراه صله خود (تصبروا...) به عنوان مبتدا در محل رفع است. [۱]
ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۴۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم.
۲. بعد از فعلی که به معنای یقین نباشد، در این صورت محل اعرابی "انْ" و صلهی آن طبق اقتضای جمله، متفاوت بوده و در هر یک از سه حالت اعرابی اسم (رفع، نصب و جرّ) واقع میشود، [۲]
ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۴۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم.
به عنوان مثال "ان تکرهوا" در آیهی شریفهی «عسی ان تکرهوا شیئاً» «چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید...». به عنوان فاعل "عسی" «"عسی" در این آیه فعل تامّ، ماضی و جامد بوده و مصدر مؤول (ان تکرهوا...) در محل رفع و فاعل آن است.» [۴]
صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج۲، ص۴۴۵، بیروت، دارالرشید مؤسسه الایمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم.
در محل رفع بوده و "ان یفتری" در آیهی شریفهی «وَ مَا کاَنَ هَذَا الْقُرْءَانُ اَنْ یُفْترَی مِن دُونِ الله» «شایسته نبود (و امکان نداشت) که این قرآن، بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شود». به عنوان خبر "کان" در محل نصب واقع شده است. [۶]
صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج۱۱، ص۱۲۷، بیروت، دارالرشید مؤسسه الایمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم.
۲.۲ - برخی ویژگیهای ان مصدری۱. صلهی "انْ"، جملهی فعلیهای است که فعل آن ماضی یا مضارع متصرف" «علت متصرف بودن فعلی که بعد از "موصول حرفی" واقع میشود این است که فعل غیر متصرف، مصدری ندارد تا حرف مصدری به همراه صله آن به تاویل مصدر برود.» بوده و یا به صیغهی امر «طبق نظر سیبویه، فعل امر و نهی نیز صلهی "ان" مصدری واقع میشوند.» به کار میرود، [۹]
ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۲۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم.
از این رو بعد از آن، فعل جامد همچون "لیْس" واقع نمیشود. ۲. "انْ" زمان فعل مضارع را به آیندهی محض (استقبال) اختصاص میدهد. و در صورت وارد شدن بر فعل ماضی، زمان آن را تغییر نمیدهد. [۱۰]
استر آبادی، محمد بن حسن، شرح الرضی علی الکافیة، ج۴، ص۴۴۱، تهران، مؤسسة الصادق، ۱۳۸۴، چاپ اول.
۳. "انْ" در صورتی که بر فعل مضارع وارد شود، آن را نصب داده هر چند بر خلاف سایر ادات ناصب فعل مضارع، مقدر باشد. [۱۲]
ابن هشام، عبدالله بن یوسف، شرح قطری الندی و بل الصدی، ص۶۱، قم، سید الشهداء، ۱۳۷۰ ه ش، چاپ چهارم.
۴. بین "انْ" و فعل بعد از آن، چیزی به جز "لا"ی نافیه یا زائده فاصله نمیشود. [۱۳]
ابن هشام، عبدالله بن یوسف، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک و معه مصباح السالک الی اوضح المسالک، ج۴، ص۱۴۶، پ۱، تالیف برکات یوسف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۷ـ ۱۴۲۸ هـ، چاپ اول.
۵. از ویژگیهای "ان" مصدری این است که در مواردی پیش از فعل مضارع، مقدّر است. حکم ظاهر شدن و مقدّر بودن "ان" بر سه گونه است: ۲.۲.۱ - وجوب ظاهر شدن انوجوب ظاهر شدن "ان" [۱۴]
ابن هشام، عبدالله بن یوسف، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک و معه مصباح السالک الی اوضح المسالک، ج۴، ص۱۵۷، پ۱، تالیف برکات یوسف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۷ـ ۱۴۲۸ هـ، چاپ اول.
میان "لام" جارّه و "لا"ی نافیه ضروری است، از این رو "ان" «نون "ان" به لام تبدیل شده و در لام حرف "لا" ادغام شده است، این ادغام از نوع متقارب بوده که در دو صورت جایز است:الف. ادغام لام "ال" در حروف شمسی، مانند: «الرّجل»، ب. ادغام نون ساکن در حروف یرملون (ی، ر، م، ل، و، ن) مشروط به این که در دو کلمه باشند، مانند: «ان لا». [۱۶]
طباطبایی، محمد رضا، صرف ساده، ص۱۳۲، ادامه پ ۲، قم، دار العلم، ۱۳۸۵، چاپ شصت و دوم.
در آیه شریفهی «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّة» «تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمیدارند) دلیلی بر ضدّ شما نداشته باشند». مصدری [۱۸]
صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج۲، ص۳۰۵، بیروت، دارالرشید مؤسسه الایمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم.
بوده و میان "لام" جاره و "لا"ی نافیه، ظاهر شده است. ۲.۲.۲ - حکم وجوب تقدیر انوجوب مقدر بودن "ان" بعد از پنج «برخی "ثمّ" را به "واو" معیت ملحق کردهاند، بنابراین مقدر بودن "ان" بعد از شش حرف، واجب است.» حرف "لام جحود" «لام جحود، لام جارّهای است که بر فعل مضارع وارد شده و برای تاکید نفی بعد از "کان" منفی در کلام آورده میشود که به جهت ملازمت با جحد (نفی) جحود نامیده میشود.»، [۲۱]
شرتونی، رشید، مبادی العربیة، ج۴، ص۱۷۱، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم.
"او" «در صورتی که "او" به معنای "الی" یا "الّا" باشد.»، [۲۲]
صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، ص۳۱۳، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم.
"حتّی" «"حتی" در اینجا حرف جاره بوده و بر علت، نهایت یا استثنا دلالت میکند.»، [۲۳]
ابن هشام، عبدالله بن یوسف، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک و معه مصباح السالک الی اوضح المسالک، ج۴، ص۱۶۱، پ۱، تالیف برکات یوسف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۷ـ ۱۴۲۸ هـ، چاپ اول.
"فاء سبب" «"فاء" سبب، حرف عاطفهای است که بعد از آن نتیجه و حاصل قبل از "فاء" است و قبل از آن نفی یا طلب محض واقع شود.» [۲۴]
ابن هشام، عبدالله بن یوسف، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک و معه مصباح السالک الی اوضح المسالک، ج۴، ص۱۶۲، پ۹، تالیف برکات یوسف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۷ـ ۱۴۲۸ هـ، چاپ اول.
و "واو معیّت" «"واو" معیت، حرفی است که بر متلازم بودن قبل و بعد از خود دلالت دارد در حالی که قبل و بعد از آن، با هم و در یک زمان حاصل میشوند، بنابراین "واو" معیت به معنای "مع" بوده و بر جمع و همراهی دلالت میکند. "ان" ناصبه بعد از "واو" معیت نیز به شرط تقدم نفی یا طلب محض، فعل مضارع را نصب میدهد»، [۲۵]
ابن هشام، عبدالله بن یوسف، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک و معه مصباح السالک الی اوضح المسالک، ج۴، ص۱۶۲، پ۹، تالیف برکات یوسف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۷ـ ۱۴۲۸ هـ، چاپ اول.
ضروری است، از این رو "ان" در آیهی شریفهی «قالوا لن نبرحَ عَلَیه عاکفین حتّی یرجعَ الَینا مُوسی» «ولی آنها گفتند: «ما هم چنان گرد آن میگردیم (و به پرستش گوساله ادامه میدهیم) تا موسی به سوی ما بازگردد!». بعد از "حتی" و قبل از فعل مضارع (یرجع) مقدّر است. ۲.۲.۳ - حکم جواز تقدیر اندر دو مورد ظاهر شدن یا مقدر بودن "ان" جایز است: ۱. "انْ" بعد از "لام جارّه" «"لام جاره" در اینجا به معنای تعلیل است که در اصطلاح لام "کی" نامیده میشود.» و پیش از فعل مضارع واقع شود، از این رو "انْ" در آیهی شریفهی «وَ اُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ» «و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم». بعد از "لام" جارّه و پیش از فعل مضارع (نُسْلِمَ) مقدر است اگر چه ظاهر شدن آن (لِان نسلمَ) نیز جایز است. ۲. "ان" بعد از یکی از حروف عطف "واو"، "فاء"، "ثُم" و "او" و پیش از فعل مضارع واقع شود مشروط بر این که حرف عطف مورد نظر بر معنایی از معانی وجوب مقدر بودن "ان" دلالت نکند و معطوف علیه اسم جامدی باشد که معنای فعلی نداشته باشد، از این رو "ان" در عبارت «مقاومتُکَ العَدُوّ ثمَّ تَنتَصِرَ فخرٌ عظیمٌ» بعد از حرف عطف (ثمّ) و پیش از فعل مضارع (تنتصر) مقدر است اگر چه ظاهر شدن آن (ثمّ ان تنتصر) نیز جایز است. ۳ - دومین حرف موصول"انَّ" یکی دیگر از حروف موصوله است که همزه "انّ"، مفتوح است. ۳.۱ - جایگاه و نحوهی کاربردبا دو معمول خود جزئی از جمله است و آن جمله نیازمند اسم میباشد، بنابراین "انَّ" در مکانی وارد میشود که به اسم مرفوع، منصوب و یا مجرور نیاز است و اسم مذکور تنها مصدر به تاویل رفته از "انّ" و دو معمول آن میتواند باشد، به عنوان مثال در عبارت «سرّنی انَّک بارٌّ باهلک»، فعل (سرَّنی) نیازمند فاعل و اسم مرفوع است و آن اسم مصدری است که از به تاویل رفتن "انَّ" و دو معمول آن حاصل میشود، تقدیر عبارت «سرّنی برّک باهلک» است. ۳.۲ - برخی ویژگیهای انّ۱. "انَّ" از حروف مشبّهة بالفعل بوده و معنای آن غالبا تاکید است، به این بیان که نسبت خبر به مبتدا را تاکید کرده و شک یا انکار موجود در نسبت مذکور را از بین میبرد. ۲. "انَّ" از حروف مصدری عامل است، به این بیان که بر جملهی اسمیه وارد شده، مبتدا را به عنوان اسم خود نصب و خبر را به عنوان خبر خود رفع میدهد، [۳۴]
صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، ص۳۱۰، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم.
از این رو "انَّ" در جملهی «عَجِبتُ انَّ زیداً قائمٌ» از ادات مصدری عامل بوده که بر جملهی اسمیه وارد شده، "زیداً" را به عنوان اسم خود نصب و "قائمٌ" را به عنوان خبر رفع داده است. ۳. جایگاه "انَّ" و دو معمول آن مکانی است که به اسم نیاز باشد و این اسم در جمله ممکن است نقشهایی از قبیل فاعل، نائب فاعل، مبتدا، خبر از اسم معنا «اسم معنا، اسمی است که بر حدث دلالت کند، به این بیان که بر معنایی قائم به غیر دلالت کند، همچون مصادر که برای محقق شدن نیاز به غیر خود دارند، مانند "ضرْب" که برای حاصل شدن به کس یا چیزی نیاز دارد که عمل "ضرْب" روی آن انجام شود.»، [۳۵]
طباطبایی، محمد رضا، صرف ساده، ص۲۰۲، ادامه پ ۲، قم، دار العلم، ۱۳۸۵، چاپ شصت و دوم.
مفعولبه، مجرور به حرف جرّ یا اضافه داشته باشد، [۳۶]
شرتونی، رشید، مبادی العربیة، ج۴، ص۲۲۵، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم.
به عنوان مثال "انّ الجهلَ عارٌ"، در عبارت «الحقُّ انَّ الجهلَ عارٌ» خبر از اسم معنا (الحقُّ) واقع شده است. ۴. در مواردی "انَّ" مخفف میشود و در صورت تخفیف دارای احکامی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود: ۳.۲.۱ - احکام ان مخففهالف. بعد از فعل یقینی یا در حکم یقین واقع میشود، [۳۹]
ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۲۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم.
به عنوان مثال "انْ" در آیه شریفه «عَلِمَ انْ سَیَکونُ مِنکُم مَرضَی» «او میداند به زودی گروهی از شما بیمار میشوند». بعد از فعل یقینی (عَلِمَ) واقع شده و مخففه است. ب. اسم "انْ" مخففه ضمیر شان «ضمیر شان، ضمیر غایب مفردی است که به وسیلهی آن از امری که سخن گفتن از آن اراده شده، کنایه آورده میشود، همچون ضمیر "هو" در آیه شریفه «قل هو الله احد». [۴۱]
شرتونی، رشید، مبادی العربیة، ج۴، ص۲۲۳، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم.
محذوف و خبر آن جمله است. [۴۲]
شرتونی، رشید، مبادی العربیة، ج۴، ص۲۲۳، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم.
به عنوان مثال "انْ" در جملهی «ایقنتُ انْ علیٌّ لَمسافرٌ» مخففه بوده، اسم آن ضمیر شان محذوف (هو) و خبر آن جملهی اسمیه (علیُّ لَمسافرٌ) است. ج. "انْ" مخففه بر فعل جامد وارد میشود. [۴۳]
شرتونی، رشید، مبادی العربیة، ج۴، ص۲۲۳، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم.
به عنوان مثال "لیْس" در عبارت «اعْلَم انْ لیْس للصابر الّا النصرُ»، فعل جامد بوده و "انْ" مخففه بر آن وارد شده است. د. در صورت وارد شدن "انْ" مخففه بر فعل متصرف باید بین "انْ" و فعل "سین"، "سوف" یا "قدْ" و یا حرف نفی ("لمْ"، "لَنْ"، "لا"، "ما") فاصله شود. ۴ - سومین حرف موصول"کی" مصدری، از نظر معنا و عمل در حکم "ان" مصدری است [۴۵]
ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۲۴۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم.
و برخی از ویژگیهای آن عبارت است از:۴.۱ - ویژگیهای کی مصدریه۱. "کَیْ" زمان فعل مضارع را به آینده اختصاص میدهد. ۲. اتصال "کَیْ" به فعل مضارع و فاصله نشدن میان آن دو واجب است مگر در صورتی که فاصله، "لا"ی نافیه یا "ما"ی زائده باشد: ۴.۱.۱ - شرایط فاصله کی از فعلالف. فاصله شدن "لا"ی نافیه، از این رو فاصله شدن "لا"ی نافیه بین "کیْ" و "یَستَبدَّ" در عبارت «و زوّدنا بالامل الکبیر لکیْلا یَسْتَبدَّ بِناَ الیأس» جایز است. ب. فاصله شدن "ما"ی زائده، از این رو فاصله شدن "ما"ی زائده بین "کیْ" و "تنشطَ" در عبارت «امنح نفسک قسطها من الراحة لکَیْمَا تنشَطَ و تقوی» جایز است. ۴.۲ - ویژگی دیگر کی مصدریهبا توجه به این که "کَیْ" انواع متعدد دارد، علامت مصدری بودن آن این است که لام جارّه در لفظ یا تقدیر بر آن مقدّم شده باشد [۴۸]
استر آبادی، محمد بن حسن، شرح الرضی علی الکافیة، ج۴، ص۴۴۱، تهران، مؤسسة الصادق، ۱۳۸۴، چاپ اول.
[۴۹]
ابن هشام، عبدالله بن یوسف، شرح قطری الندی و بل الصدی، ص۵۸، قم، سید الشهداء، ۱۳۷۰ ه ش، چاپ چهارم.
و "انْ" مصدری بعد از آن واقع نشود: ۴.۲.۱ - نشانه مصدری بودن کیالف. مقدم شدن "لام" جاره در لفظ، به عنوان مثال "کَیْ" در عبارت «اُدْرُسْ لِکَیْ تَحْفَظَ» حرف مصدری بوده که "لام" جاره در لفظ بر آن مقدم شده است. ب. مقدم شدن "لام" جاره در تقدیر، به عنوان مثال "کَیْ" در در آیه شریفه «ما اَفَاءَ اللَّهُ عَلیَ رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُرَی فَللهَِِّ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبیَ وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیل کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَینَْ الْاَغْنِیَاءِ مِنکُم» «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد». حرف مصدری بوده و "لام" جاره در تقدیر بر آن مقدم شده است و تقدیر آن «جعل الفیء کذلک لکی لا یکون...» است. [۵۲]
صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج۲۸، ص۱۹۶، بیروت، دارالرشید مؤسسه الایمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم.
[۵۳]
صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج۲۸، ص۱۹۷، بیروت، دارالرشید مؤسسه الایمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم.
۵ - چهارمین حرف موصول"ما"ی مصدری یکی دیگر از موصولهای حرفی بوده که بر دو گونه است: ۵.۱ - انواع ما مصدریهمای مصدریه دو نوع است یکی مصدری ظرفی و دیگری مصدری غیر ظرفی؛ ۵.۱.۱ - مصدری ظرفی"ما"ی مصدری ظرفی، حرف مصدری زمانی است که قبل از آن "زمان"، "مدة"، و یا "وقت" و مانند اینها مقدر است. به عنوان مثال "ما" در جملهی «ساُصاحبُک مادُمتَ مُخلِصا»، "ما" مصدری ظرفی بوده و "دُمتُ" صلهی آن است که به همراه "ما" تاویل به مصدر رفته و تقدیر آن «سَاُصاحبُک مدَّةَ دَوَامِک مُخلِصاً» است. ۵.۱.۲ - مصدری غیر ظرفی"ما"ی مصدری غیر ظرفی، حرف مصدری است که "ان" مصدری، صلاحیت واقع شدن در جای آن را دارد، با این تفاوت که "ما" بر خلاف "ان" عامل نیست و زمان فعل را تغییر نمیدهد، به عنوان مثال "ما" در آیه شریفه «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّم» «رنجهای شما بر او سخت است». مصدری غیر ظرفی بوده که در صورت تاویل به مصدر تقدیر آن "عزیز علیه عَنَتُکم" میباشد. ۵.۲ - نکتهباید توجه داشت صلهی هر دو نوع "ما"ی مصدری، فعل ماضی متصرف است اما گاهی بر فعل مضارع متصرف یا جملهی اسمیه «به شرط این که جملهی اسمیه با حرف مصدری دیگری شروع نشده باشد.» نیز وارد میشوند: الف. فعل ماضی متصرف، به عنوان مثال "اهملَ" در عبارت «فزعتُ ممّا اهمَلَ الرجلُ»، فعل ماضی متصرف و صلهی"ما"ی مصدری است. ب. فعل مضارع متصرف، به عنوان مثال "تُکرم" در عبارت «انی ابتهج بما تکرم الاخوان» فعل مضارع متصرف و صلهی "ما"ی مصدری است. ج. جملهی اسمیه، به عنوان مثال "العملُ نافعٌ" در عبارت «یَرضینی ما العملُ نافعٌ»، جملهی اسمیه و صلهی "ما"ی مصدری است. ۶ - پنجمین حرف موصول"لو" یکی دیگر از حروف موصوله میباشد و کاربردهای مختلفی دارد و در یک کاربرد حرف مصدری است که در اکثر موارد بعد از ماده "ودَّ"، "یودّ" و هم معنای آن مانند "احبّ"، "رغب"، "اختار"، واقع میشود. در ادامه به برخی ویژگیهای "لوْ" اشاره میشود: ۶.۱ - ویژگیهای لو۱. "لوْ" زمان فعل مضارع را به آیندهی محض اختصاص میدهد. ۲. "لوْ" حرف مصدری عامل نبوده و فعل مضارع را نصب نمیدهد. ۳. صلهی "لوْ" مصدری، فعل ماضی یا مضارع متصرف است و گاهی به جملهی اسمیه نیز متصل میشود: ۶.۱.۱ - صله لو مصدریالف. ماضی متصرف، به عنوان مثال "رایتک" در عبارت «وددتُ لوْ رایتُک معی فی نزهة» ماضی متصرف و صلهی "لوْ" است. ب. مضارع متصرف، به عنوان مثال "یُعمّرُ" در آیهی شریفهی «یَوَدُّ اَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ اَلْفَ سَنَة» «هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود!». فعل مضارع متصرف و صلهی "لوْ" است. [۶۶]
صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج۱، ص۲۰۷، بیروت، دارالرشید مؤسسه الایمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم.
ج. جملهی اسمیه، به عنوان مثال "لوْ" در آیهی شریفهی «وَ ان یاتِ الاحزابُ یودّوا لو انّهم بادون فی الاعراب»، «و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست میدارند در میان اعراب بادیهنشین پراکنده (و پنهان) شوند». حرف مصدری بوده که به "انَّ" و دو معمول آن ("هم"، "بادونَ") متصل شده است. «در پاسخ به اشکال وارد شدن "لو" بر "انّ" گفته شده: "لو" بر فعل محذوف بعد از "لو" وارد شده و تقدیر آن "یودّوا لو ثبت انهم بادون فی الاعراب" است.» [۶۸]
صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج۲۱، ص۱۴۶، بیروت، دارالرشید مؤسسه الایمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم.
۷ - ششمین حرف موصولهمزه هم یکی از حروف موصله به کار رفته است، گاهی همزه از معنای استفهام حقیقی خارج شده و دارای معانی دیگری میشود که تسویه از جملهی آن معانی است، [۶۹]
ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۲۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم.
در ادامه به جایگاه و کاربرد همزهی تسویه اشاره میشود:۷.۱ - جایگاه همزه تسویه"همزهی تسویه" بر جملهای وارد میشود که جایگزین شدن مصدر به جای آن صحیح باشد و بعد از تعابیری همچون "سواء"، "ما ابالی"، "ما ادری"، "لیت شعری" و مانند آنها، واقع میشود. [۷۰]
ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۲۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم.
۷.۲ - کاربردهمزهی تسویه بر مساوی بودن حکم دو جملهی بعد از آن نزد متکلم دلالت دارد، به این بیان که برای متکلم محقق شدن معنای جملهی اول یا جملهی دوم فرقی ندارد، به عنوان مثال همزه (ا) در آیهی شریفهی «انّ الّذین کفروا سواءٌ علیهم اانذرتَهمام لم تُنذرهم» «کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی». همزه تسویه است، به این بیان که همزه بعد از کلمهی "سواء" قرار گرفته و واقع شدن مصدر (انذار) به جای جمله (انذرتهم) جایز است و "انذار" و "عدم انذار" نزد متکلم مساوی است. ۸ - نکتههمزهی تسویه گاهی در کلام ذکر شده و گاهی مقدر است، [۷۳]
شرتونی، رشید، مبادی العربیة، ج۴، ص۳۶۷، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم.
به عنوان مثال همزه (ا) در عبارت «سواءٌ علیهم فَعَلتَ ذلک ام اهملتَه» قبل از "فعلتَ" مقدر است. ۹ - پانویس۱۰ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «کاربرد موصول حرفی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۴. |